منو ببخش
دختر کوچولو و قشنگ من سلام امروز با یه دنیا شرمندگی اومدم برات خاطراتتو بنویسم چون روز یکشنبه از سرکار که برگشتم به دلیلی خیلی خسته و عصبی بودم البته تو خواب بودی و من میتونستم تمدد اعصابی داشته باشم ولی کمی بعد تو بیدار شدی و بغلت کردم و تو دیگه بیدار شدی و نخوابیدی همش بیدار بودی و من خسته و بعد از تلاش بسیار که خوابوندمت پنج دقیقه بعد بیدار شدی و گریه کردی و من دیگه عصبانی شدم و سرت داد زدم تو متوجه عصبانیت من شدی و بیشتر گریه کردی کمی بعد از کارم پشیمون شدم و توی دلم با خودم کلی دعوا کردم دیگه باهات بازی کردم و چون زمان چکابت بود بردمت دکتر ، خدا روشکر همه چی خوب بود و من خیلی خوشحال شدم توی مطب دکتر آنقدر سروصدا کردی و ...
نویسنده :
مامانی
12:39